پلورالیسم یا کثرت گرایی و تکثرگرایی(1) در جهان سیاست مفهوم خاصی دارد: هر سیستم سیاسی که در آن مراکز متعدد مشروع قدرت و اقتدار وجود دارد. به عنوان مثال، اروپای قرون وسطی که در آن پادشاهیها و کلیسای کاتولیک در حوزه های گوناگون جامعه دارای قدرت بودند - پلورالیست نامیده می شوند. (2)
 
تکثرگرایی در مفهومی وسیعتر، پذیرش شناختن تنوع سیاسی و فرهنگ در جوامع است. تکثرگرایی سیاسی نیز در جوامع معاصر و بویژه با رویکردی غربی - که عمدتا نیز حاکم شده است - به معنی تفکیک قدرتهاست. به این مفهوم که قدرت میان چندین موجودیت تقسیم می شود تا همه قدرت به یک نهاد حاکم تعلق نگیرد و موجودیتهای متعدد بتوانند در صورت ضرورت بر یکدیگر نظارت داشته باشند .

تکثرگرایی معتقد است: ناهمگونی (قومی، مذهبی و طبقاتی) به طرز فزاینده ای به تنوع ارزشها، هنجارها و علایق می انجامد و در چنین جوامعی طیفی از گروهها برای قدرت و نفوذ به رقابت می پردازند. (3)
 
باور به فضای متکثر در صورت خود باید از باور به تکثر ارزشها حمایت کند. اما فرد در این باور علی رغم تأکیدی که بر گروه می شود، جایگاه ویژه ای دارد و کانون و منشا حرکت، میل و اراده به حساب می آید. در اینجا تمایلات فرد، بدون توجه به تمایلات سایرین و جمع، ارجحیت دارد. به دیگر سخن، محور مسأله این است که فرد خواهان چیست. این اندیشه به فرد این امکان و فرصت را میدهد که آنچه را که برایش ارزشمند است، تحقق بخشد و على القاعده این کثرتگرایی علیه وحدتگرایی همه نظامهای فلسفی وسیاسی صف آرایی کرده است، چرا که به هر حال هر فلسفه ای باید خود را در قالب یک اندیشه سیاسی نیز متبلور سازد و لذا تکثرگرایی، هم نظامهای فلسفی و هم نظامهای سیاسی را هدف قرار داده است. در این نوع تکثرگرایی، افراد به دنبال فرصتهای مناسب هستند تا ارزشهای دیگر را در برابر ارزشی که خود به آن باور دارند، قربانی کنند. به اظهارات ایرایا برلین دقت کنید:

«... ماکیاولی علی رغم آنچه نشان میداد یکی از بانیان کثرتگرایی بود... ماکیاولی با گسیختن رشته های وحدت بدوی، در آگاهی یافتن انسانها از ضرورت دست زدن به انتخابی دردناک میان شقوق ناسازگار با یکدیگر، چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی، موثر بود.» (۴)
 
اکنون با این مقدمه در یک جمعبندی کلیتر می توان گفت که نظریه های قدرت سیاسی به سه گروه اصلی تقسیم می شوند و کثرتگرایی نیز یکی از آنهاست:
 
١- مدل طبقه حاکم (۵) : پیروان این مدل بر این اعتقاد هستند که سازمان اقتصادی، کلید قدرت سیاسی است و طبقه، منبع عمده قدرت سیاسی به حساب می آید، طبقه ای که مالک ابزارهای تولید است و آن را کنترل می کند.
 
۲- مدل نخبگان حاکم (۶) : پیروان این مدل بر این باورند که قدرت در اختیار یک گروه اندک و خود برگزیده است که نسبت به وجود و نقش خود در جامعه آگاهی دارد.
 
۳- مدل کثرتگرا (۷) : حامیان این مدل می گویند قدرت به طرز گسترده ای در جامعه توزیع شده و برای هر مرکز قدرت، مراکز متقابل و خنثی کننده ای وجود دارد.(8)
 
مدل سوم یعنی مدل کثرتگرا عمدتا در آمریکا ریشه گرفته است، بطوریکه خود واژه پلورالیسم نیز واژه ای است که برای نخستین بار توسط رابرت دال (Robert Dahl) کارشناس آمریکایی علوم سیاسی مطرح شد. از نظر او، قدرت در زمان، مکان و موضوع مربوطه، متفاوت است.(9)
 
پیروان اندیشه کثرتگرایی معتقدند علی رغم تغییر مضمون قدرت، هیچ گروهی نمی تواند بر سیاست در طیف وسیعی از مسائل تأثیرگذار باشد. از نظر معتقدان به این مدل دولت باید حافظ و واضع مقررات مربوط به رقابت بین گروهها و منافع مختلف باشد تا سیاست که محصول مراوده و مقابله این گروهها و منافع است.
 
کثرتگرایی در جهان معاصر پا به پای اقتصاد رقابتی به نسخه ای تبدیل شده که غرب آن را پیچیده و این نسخه را درمانبخش کل جهان می داند. غرب در این نگرش تزریقی خود هیچ جایی برای تنوع فرهنگی و ساختاری سایر جوامع قایل نیست. یکی از اصلیترین مؤلفه های کثرت گرایی در جهان معاصر - صرف نظر از داعیه های تئوریک آن - رفاه و تفوق (۱۰) کثرتگرایی در این مسیر آنقدر به پیش رفته است که خوشبختی در زمین را از طریق سلطۀ هرچه بیشتر بر طبیعت، هدف غایی زندگی می شناسد. و چون چنین است، مفاهیمی چون توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی، دگرگونی اجتماعی، نوسازی و ... همه، در حقیقت وجوهی از همین راه نیل به خوشبختی و رفاه است. و همانطور که می بینیم حتی خردگرایی نیز در حال حاضر مفهومی جز کاربرد عقل در راستای تسخیر هرچه بیشتر طبیعت ندارد و این تسخیر در واقع نوعی کانال زدن و نقاب زدن برای حرکت سرمایه غرب در جهان معاصر است.
 
بنابراین، پذیرش این فلسفه زندگی که غرب آنها را جنوبی و مستقر در جنوبگان میداند، نه تنها عامل پیشرفت نیست؛ بلکه در عمل پرتاب کردن جنوبیها به درون مثلث برمودای همین اندیشه است: مسخ هویت فرهنگی، توقف پیشرفت ملی و نقض حاکمیت ملی. به دیگر سخن، همه آنچه در دهه پایانی قرن بیستم باعنوان نظم نوین جهانی مطرح شده و به آن دامن زده می شود، چیزی نیست جز جراحی پلاستیک اوضاعی که ناشی از صدور همین اندیشه است. این اندیشه عملا در سیاست بین المللی، جنبهای ایدئولوژیک به خود گرفته و کمتر سیاستمداری است که نداند این اندیشه در حال حاضر به معنی محدودیت قوه مجریه، انتخاب قوه مقننه، استقلال قوه قضائیه، اقتصاد مبتنی بر خصوصی سازی و به عبارت دیگر، مالکیت خصوصی بدون مرز(حذف عدالت اجتماعی) و همچنین پذیرش نقش رسانه ها به عنوان رکن چهارم است. (پذیرش نقش رسانه ها به عنوان رکن چهارم در حالیکه غرب حاکم بر جریان بین المللی اخبار است، پذیرش این حاکمیت به شمار می آید.)
 
پی‌نوشت‌ها:
1.Piralism.
Thedorsey dictionary of amercan gorement and poliics. 2
3.Games watson and anne hill. Adictionary of commuication and media studies second edition. Edward
۴. رامین جهانبگلو - مدرنیته، دموکراسی و روشنفکران، کثرتگرایی و دموکراسی در اندیشه های ایزایا برلین، نشر مرکز،تهران ۱۳۷۴، ص ۸۱.
5. Ruling calss Model.
6.Ruling Elite Model.
7.Pluralism Mpdel.
8.Sussan calvrt pelert. sociology Today. harvester/wheatsheaf. 1992.PP
9. Ibid 96-105.
10. New word order.
 
منبع: تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمه الله، نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه، صص 61-64، چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، تهران، 1393